Status             Fa   Ar   Tu   Ku   En   De   Sv   It   Fr   Sp  
Audio   دستنوشته


رفقا،

ميخواستم اين نوشته را براى "به پيش" آماده کنم. متأسفانه "به پيش" زيادى تأخير دارد و من هم براى منظم‌تر کردن بحث احتياج به فرصت کمى دارم. بنابراين تصميم گرفتم يک نسخه از اين نوشته را در اختيار "دست‌اندرکاران" حزب بگذارم و نظر آنها را قبل از تحويل به "به پيش" بپرسم. نسخه‌اى از اين نوشته را براى رفقا و ارگانهاى زير ميفرستم:

  ١. د.س
٢. هـ.ت کمونيست
٣. ک.م. کومه‌له
٤. صداى حزب
٥. رفقا خسرو و ابراهيم
٦. ک. خارج کشور
٧. رفيق ايراج و ک.س
موفق باشيد   نادر
٧ آبان ١٣٦٣

چگونه جمهورى انقلابى را تبليغ کنيم
و
طرح يک شعار "جديد"

وقتى در کنگره اول ا.م.ک فعاليت صرفا تاکتيکى و هويت منحصرا مرحله‌اى پوپوليستها را نقد کرديم، بدرست اين را دستآورد مهمى در نقد سبک کار پوپوليستى ناميديم. من قصد ندارم در اينجا تمام آن بحثها را در خاطره‌ها زنده کنم. متون مربوطه چاپ شده است و مدتهاست در دسترس تمام رفقاى حزبى قرار گرفته است. آنچه ميخواهم در اين نوشته کوتاه به آن بپردازم گرايشى است که امروز در صفوف خودمان بصورت منحصر کردن (يا تقريبا منحصر کردن) تبليغات به تاکتيک مشاهده ميکنم. بنظر من اين گرايش اولا خودبخودى است و ناشى از "انحراف" سياسى خاص و تجديد نظرى در دانسته‌هاى موجود ما نيست. اين بيشتر ناشى از يک عدم هوشيارى در محک زدن دائمى تبليغ با ملاک برنامه حزب است. ثانيا زمينه عينى اين امر با قدرت‌يابى عملى ما، بويژه در مقياس سراسرى و در مقابل احزاب بورژوايى و خرده بورژوايى - امرى که هر روزه نشانه‌هاى بيشترى از آن را مشاهده ميکنيم - تقويت ميشود. حزب کمونيست بطور اجتناب ناپذير به ابراز وجود "مرحله‌اى" در برابر "آلترناتيو"هاى بورژوايى و خرده بورژوايى حکومت موجود کشيده ميشود (امرى که ابدا ايرادى به آن وارد نيست و وظيفه ماست). اما در عين حال اين واقعيت همواره ما را با اين خطر مواجه ميکند که نظرات خود را صرفا (يا عمدتا) بصورت "قياسى" - در قياس با اهداف اپوزيسيون غير پرولترى و لاجرم در تبليغات، ما نيز چون آنها، به مرحله خاصى از تکامل سياسى جامعه محدود بمانيم. آنها از سرنگونى خمينى (و حداکثر فقط همين) سخن ميگويند و ما نيز بطور خودبخودى بيشتر محدوده تاريخى‌اى تا "سرنگونى خمينى" را موضوع تبليغات خود قرار ميدهيم و اين، تصوير جامع‌تر خود ما از انقلاب را تا حدودى به پشت صحنه ميراند.

در اين نوشته من به اختصار به اين نکات ميپردازم:

١- با اشاراتى مختصر به نمونه‌هايى از تبليغات ما، منظور خود را از منحصر کردن تبليغات توضيح ميدهم.
٢- بطور اثباتى و فشرده شيوه‌اى را که بنظر من بايد در تبليغ جمهورى انقلابى بکار ببريم توضيح ميدهم.
٣- درباره لزوم طرح شعار "آزادى، برابرى، حکومت کارگرى" بعنوان شعار مکمل جمهورى انقلابى نکاتى را مطرح ميکنم.

١- گوشه‌هايى از عملکرد تبليغى ما

در صدها نامه‌اى که هر ماه از سراسر ايران بدست ما ميرسد (عمدتا از شنوندگان صداى حزب)، شعارى که بيش از همه در پايين نامه‌ها جلب نظر ميکند اين است: "زنده باد حزب کمونيست، زنده باد جمهورى انقلابى". در موارد زيادى رفقاى کارگر تازه کمونيست شده ما اميد خود را مبنى بر اينکه در "جمهورى انقلابى" براى مثال کارگران رها خواهند شد، بيکارى و بدبختى از بين خواهد رفت، "حقمان را خواهيم گرفت" و غيره ابراز ميکنند و دست ما را از دور براى آنکه ميخواهيم نجات آنها، يعنى "جمهورى انقلابى" را متحقق کنيم ميفشارند. من ميدانم که صداى حزب کمونيست بويژه برنامه‌هاى آموزشى با ارزشى درباره سوسياليسم و اهداف سوسياليستى ما دارد و يا مقالاتى درباره لزوم وحدت کارگران، لزوم حزب، مصائب ناشى از سرمايه‌دارى و غيره از راديو خوانده ميشود. اما انعکاس تبليغات ما در آن بخشى از زحمتکشان که حزب را مستقيما از طريق خود ما ميشناسند، تا حدود زيادى اين بوده است که حزب کمونيست و يا رهايى کارگران را با "جمهورى انقلابى" تداعى کنند. نمونه ديگر، خود نشريه کمونيست است. صَرف نظر از برخى مقالات سبک کارى و يا چند مقاله درباره مبارزه اقتصادى کارگران و مقاله‌اى درباره شورا و سنديکا، عمده مقالات ما را تبليغات تاکتيکى و معطوف به مراحل اوليه مبارزه سياسى تشکيل ميداده است (ما به سهم خود کوشيده‌ايم سوسياليسم و مبارزه سوسياليستى را حتى در اينگونه مقالات نيز تأکيد کنيم). اما واقعيت اين است که ترکيب و "حال و هواى" نشريه کمونيست هنوز عمدتا تاکتيکى-مرحله‌اى است. تبليغ سوسياليسم و مبارزه سوسياليستى جاى کمى در اين نشريه اشغال کرده است. جايگاه تبليغ سوسياليستى در صداى انقلاب را، که محور عمده تبليغاتش بناگزير جنبش انقلابى خلق کُرد است، با قياس با همين ارگانهاى سراسرى ميتوان دريافت. براى توضيح ملموس‌تر ايرادى که ميبينم توجه شما را به يادداشتى که چندى پيش بر مصاحبه رفيق عبدالله با صداى حزب نوشتم و به د.س ارائه کردم جلب ميکنم:

برخى ملاحظات انتقادى به مصاحبه رفيق عبدالله مهتدى با صداى حزب کمونيست

الف- در پاسخ به سؤال دوم مربوط به علل برخورد تند و افشاگرانه ما به اپوزيسيون بورژوايى، مسأله تماما در سطح تاکتيک، در سطح مقايسه نوع حکومتهاى "آلترناتيو" احزاب مختلف در برابر جمهورى اسلامى، مورد بحث قرار ميگيرد. ما اين احزاب را افشاء ميکنيم زيرا ما خواستار جمهورى انقلابى هستيم و آنها ميخواهند حکومتهاى سلطنتى، دمکراتيک اسلامى و امثالهم را بر سر کار بياورند. اين محور و مضمون اصلى پاسخ به سؤال دوم است. کوچکترين اشاره‌اى به دشمنى اصولى ما با مدافعان مالکيت خصوصى و سرمايه‌دارى، که لاجرم افشاگرى دائمى ما از آنها را ايجاب ميکند در پاسخ به اين سؤال نيست.

ب- در پاسخ به سؤال چهارم، که در آن اهداف و شعارهاى حزب در مبارزه براى "سرنگونى" پرسيده شده است (از اين ميگذرم که رفقاى طرح کننده سؤال از فرصت استفاده نکرده‌اند تا مقدمتا اهداف حزب کمونيست را در مبارزه‌اش بطور کلى، و نه فقط در قبال سرنگونى - بپرسند و از اين طريق بشناسانند) گفته ميشود که "هدف" حزب تنها "براندازى" نيست بلکه جايگزينى جمهورى انقلابى بجاى جمهورى اسلامى است. اين به معنى اخص کلمه پاسخى درست به سؤال، اما توضيحى غلط از هدف حزب کمونيست است. هدف حزب کمونيست انقلاب کمونيستى در ايران به مثابه جزئى از انقلاب جهانى پرولتاريا است. اگر منظور هدف تاکتيکى ما در اين مرحله است - که منظور همين است، بايد با دقت تمام اين کلمات تبصره‌اى را پس "هدف" آورد.

ج- در توصيف جمهورى انقلابى به اين عبارات برميخوريم (که در عين حال روح عمومى پاسخها را نيز منعکس ميکند):

"طبقه کارگر بايد به روشنى اهداف مستقل خودش را در اين انقلاب بشناسد و تنها به سرنگونى رژيمى که آماج انقلاب قرار دارد اکتفا نکند بلکه به نيروى خويش و در رأس توده‌هاى زحمتکش و ستمديده ايران آن رژيم مطلوب را که منافع اکثريت عظيم مردم را در بر دارد متحقق بکند. برنامه کار يک جنين حکومتى، يعنى جمهورى دمکراتيک انقلابى بروشنى در برنامه حزب کمونيست تعيين شده و کارگران انقلابى به محض رسيدن به قدرت بمورد اجرا در خواهند آورد."

"کارگران بايد انتظارشان را از يک انقلاب پيروزمند به روشنى درک کنند. و بعد بهترين و کاملترين شکل تحقق اين اهداف خودشان را جلوى چشم داشته باشند..." "بخش حداقل برنامه ح.ک.ا نمودار روشنى از اين مبرم‌ترين و مهمترين و حياتى‌ترين خواستهاى طبقه کارگر و انتظارات او را از يک انقلاب پيروزمند بدست ميدهد. و عاليترين شکل تحقق اين را هم بروشنى تحت عنوان جمهورى انقلابى ترسيم ميکند". "در جمهورى انقلابى که حزب کمونيست ايران براى آن مبارزه ميکند به ستم ملى و نابرابرى‌ها و تبعيضات ملى خاتمه داده ميشود."

"بجاى جنگهاى داخلى، سرکوبها و کشتارهايى که تاکنون در ايران وجود داشته، راه براى همزيستى ملتها و براى تحکيم پيوند بين کارگران و زحمتکشان مليت‌هاى مختلف هموار ميشود."

در همين حد اِشکال اين عبارات اين است که:

١- ذکر جمهورى انقلابى بعنوان رژيم مطلوب کارگران و زحمتکشان و در بر گيرنده منافع اکثريت عظيم مردم، بدون آنکه در چهارچوب مبارزه براى سوسياليسم معنى شده باشد. بدون آنکه علت ذينفع بودن طبقه کارگر در اين جمهورى بيان شده باشد، درست نيست. ديکتاتورى پرولتاريا چه پيشرفتى بر اين "حکومت مطلوب و در بر گيرنده منافع اکثريت" خواهد بود؟ مطلوبيت جمهورى انقلابى براى پرولتاريا قطعا يک مطلوبيت مشروط است.

٢- در هيچ جا گفته نشده (مگر در آخر مصاحبه و بصورت "تذکر") که حزب کمونيست براى سوسياليسم و حکومت طبقه کارگر مبارزه ميکند. در عوض جمهورى انقلابى به دفعات بعنوان هدف حزب و مضمون برنامه حزب توصيف شده است. شنونده نميتواند از تداعى مطلق حزب با جمهورى انقلابى اجتناب کند.

٣- جمهورى انقلابى مساوى با بقدرت رسيدن (به همين صورت غير مخفف و بدون توضيح) کارگران انقلابى نيست. بلکه گوياى بقدرت رسيدن کارگران در سازش با (و در جريان مراعات اجبارى منافع) بخشى از اقشار صاحب مايملک ديگر جامعه است. در غير اين صورت ديکتاتورى پرولتاريا معادل بقدرت رسيدن کيست؟

٤- انتظارات کارگران از يک انقلاب پيروزمند را نبايد به جمهورى انقلابى کاهش داد. گفتن عبارت "اين انقلاب" هم پاسخ را تبرئه نميکند. زيرا ما نبايد قبل از خودِ واقعيت مُهر محدوديت را بر پيشانى اين انقلاب بکوبيم. آيا اين انقلاب نميتواند بى‌وقفه به انقلاب سوسياليستى گذر کند؟ همينطور "مهمترين و حياتى‌ترين- مطالبات و خواستهاى کارگران نه در بخش حداقل برنامه بلکه در بخش حداکثر گفته شده است. جمهورى انقلابى نيز ابدا عاليترين شکل تحقق انتظارات کارگران از انقلاب و مهمترين و حياتى‌ترين خواستهاى آنها (حتى در معناى "حداقل") نيست.

٥- در جمهورى انقلابى نه ستم ملى (به مفهوم گسترده) و نه نابرابرى‌ها و تبعيضات ملى، هيچيک پايان نمييابد. اين، توهّم به راه نجاتى غير از سوسياليسم را دامن ميزند. ستم ملى تنها با کسب حق تعيين سرنوشت (يک تحول سياسى) رفع نميشود. ابعاد فرهنگى و آثار اقتصادى اين ستم با اين تحول سياسى از ميان نميرود. ستم ملى در اَشکال غير رسمى، خودبخودى و موروثى خود ادامه مييابد. در مورد نابرابرى‌ها و تبعيضات ملى، مسأله از اين هم روشن‌تر است. رفع اينها در خود سوسياليسم هم کار جدى و طولانى ايدئولوژيک، آموزشى و ترويجى و برنامه‌ريزى اقتصادى ويژه‌اى را طلب ميکند.

٦- محدود کردن =جنگهاى داخلى" به "جنگهاى ملى داخلى، توهّم‌زا است. وجود خصومت طبقاتى‌را ناديده ميگيرد. اگر از لحاظ تبليغاتى، آنهم در عيد سالگرد تشکيل حزب وعده دادن "جنگ" به توده‌ها کار غلطى باشد، دامن زدن به اين توهّم که جمهورى انقلابى ناظر بر صلح و صفاى اجتماعى و فقدان سرکوب و جنگ داخلى خواهد بود، با اين لحن اومانيستى، کاملا نادرست است. طبقه کارگر در جمهورى انقلابى نبايد تصوير "حل مسالمت‌آميز تضادهاى درون خلق" را ببيند. سرکوب و کشتار ناشى از وجود اجتماعى بورژوازى و حاکميت سرمايه است. اين را کارگران بايد از ما بشنوند.

در مجموع اين عبارات بر خلاف نيّت اعلام شده خود، "درک روشنى" از اهداف مستقل طبقه کارگر در انقلاب (که يعنى در انقلاب کردن) بدست نميدهند.

د- ايده "سوسياليسم" تنها در آخر مصاحبه در پايان سؤال مربوط به جنبش کارگرى و آنهم پس از توصيف اوضاع مبارزات صنفى کارگران و نقش کارگران در انقلاب عليه جمهورى اسلامى آمده است. شروع پاراگراف مربوط به سوسياليسم با لفظ "وانگهى" بيش از پيش مبحث سوسياليسم را به حاشيه ميراند. در مجموع دمکراسى امر واقعى، عاجل، جدى و قابل لمس و سوسياليسم امر آتى، "نهايى" و متعلق به مراحل بعد ترسيم شده‌اند.

٭ ٭ ٭

اگر از برخى فرمولبندى‌هاى اغراق‌آميز در توصيف جمهورى انقلابى و محسنات آن بگذريم (که در تبليغ شفاهى و براى مثال در يک گفتگوى راديويى مجازيم چنين انعطافى نشان بدهيم)، بحثهاى فوق به خودىِ خود ناقض اصول برنامه‌اى ما نيست. به هر حال جمهورى انقلابى يک خواست اساسى و گوشه مهمى از برنامه ماست و بايد تبليغ بشود و خوب هم تبليغ بشود. اما مسأله بيشتر بر سر آن چيزى است که غايب است. تصوير روشنى از مبارزه سوسياليستى حزب و طبقه کارگر، اهداف سوسياليستى و هويت سوسياليستى ما. اگر کارگرى فقط با تبليغات ما درباره بيمه روبرو باشد به ناگزير حزب کمونيست را با بيمه تداعى ميکند. اگر مدام در يک برنامه تبليغى که به معرفى حزب اختصاص داده شده، ما مختصات و خواص جمهورى انقلابى را توصيف کنيم، آنگاه حزب کمونيست اساسا با "جمهورى" تداعى خواهد شد. و اين امرى است که بنظر من متأسفانه دارد در صف هواداران جديد و بسيار رو به فزونى ما رخ ميدهد.

٢- جمهورى انقلابى را چگونه تبليغ کنيم

اولين پيشنهاد من اين است که رفقاى مبلّغ ما برنامه حزب و بويژه قسمت دوم مقاله "رزمندگان، راه کارگر، جدال بر سر سوسياليسم خلقى" را بدقت مطالعه کنند. ما در آنجا نسبتا به تفصيل ماهيت گذرا و نقش سياسى و عملى جمهورى اسلامى و همينطور برنامه حداقل حزب کمونيست را تشريح کرده‌ايم. اگر پرسيده شود "جمهورى انقلابى چيست؟" من بعنوان يک الگوى مناسب تبليغى مطالب زير را پيشنهاد ميکنم:

١- حزب ما براى سوسياليسم، حکومت کارگرى و رهايى قطعى طبقه کارگر و بشريت تحت ستم مبارزه ميکند. امرى که در جامعه کمونيستى و به نيروى مبارزه طبقاتى پرولتاريا، مبارزه‌اى که ماهيتا بين‌المللى است متحقق ميشود. اين هدف و فلسفه وجودى حزب ماست. رهايى کارگران در گرو لغو مالکيت خصوصى بر وسائل توليد و استقرار مالکيت اشتراکى است که امکان هر نوع استثمار را از ميان ميبرد. ابزار عملى کردن اين امر، يعنى خلع يد از استثمارگران، حکومت کارگرى است که لازمه در هم کوبيدن هر نوع مقاومتى عليه اين اقدام انقلابى است.

٢- اما ما در رسيدن به اين هدف با موانع متعددى روبرو هستيم. کافى نيست تا چيزى را بخواهم تا فورا در کف دست ما ظاهر شود. حکومت کارگرى را بايد در نبرد بدست آورد. بايد براى آن جنگيد، بايد نيروى قادر به پيروزى را گردآورى کرد، بايد دشمنان رهايى طبقه کارگر را عملا در يک نبرد قهرآميز طبقاتى شکست داد. اگر طبقه کارگر در مقياس بين‌المللى متحد و متشکل شده باشد، اگر تحت پرچم حزب و بين‌الملل کمونيستى صف صدها ميليونى کارگران آماده عمل انقلابى باشند، آنگاه استقرار حکومت کارگرى کار يک روز است. اما واقعيت اين است که اين گردآورى قوا و متشکل کردن و آماده کردن نيروى طبقه خود جزئى از وظايف ماست. در شرايط کنونى کارگران بشدت متفرق‌اند. بخش وسيعى از آنان منافع طبقاتى خود را نميشناسند و برخى از آنها که ميشناسند ابزار و راه مبارزه خود را بدرستى نشناخته‌اند. بسيارى از کارگران بدنبال افکار و آراء و سياستهاى طبقات دارا، يعنى طبقاتى که در حفظ مالکيت خصوصى و بنياد نظام موجود ذينفعند، کشيده ميشوند و در خرافات و جهل و توهماتى که طبقات حاکم به آن دامن ميزنند اسيرند. از سوى ديگر چپاول و ستمگرى ذاتى نظام سرمايه‌دارى اقشار اجتماعى ديگرى را علاوه بر کارگران به ميان ناراضيان کشانيده است. اقشارى که حاضرند ضرباتى بر پيکر وضع موجود وارد آورند. آنها حاضرند براى رفع اين يا آن ستم سياسى و اجتماعى و براى تحقق اين يا آن اصلاحات معيّن مبارزه کنند، اما در تحليل نهايى بخش وسيعى از آنها به مالکيت خصوصى وابسته‌اند، مدافع آنند و منافع خود را در سوسياليسم جستجو نميکنند.

٣- ما خواهان حکومت کارگرى، آنهم فورى و بسرعت هستيم، اما قدرت کارگران در شرايط موجود براى تصرف سريع قدرت سياسى کافى نيست. از اين رو حزب کمونيست، حزب طبقه کارگر، برخى از اهداف تاکتيکى را روبروى خود قرار ميدهد و در ضمن بسيج کارگران براى هدف نهايى، نيروى موجود آنها را براى پيشروى در اين عرصه تاکتيکى که عملى شدن هدف نهايى را تسهيل ميکند، سازمان ميدهد. ممکن است کارگران فورا قادر به قبضه کردن دولت در دست خود و عملى کردن برنامه حداکثر خود نباشند، اما اين قدرت را دارند که با برافراشتن پرچم حداقل خود در کنار اهداف حداکثر، با بسيج آن ناراضيان از نظام موجود که خواهان عميق‌ترين اصلاحات ممکن هستند، ضربات جدى‌اى به حکومت و قدرت سياسى بورژوازى وارد سازند و با دخالت و اِعمال اراده - ولو در اشتراک با ديگر اقشار تحت ستم در جامعه - از طريق دستگاه دولتى، يعنى هم از بالا و هم از پايين در ايجاد شرايط مناسب براى پيشروى خود نقش بازى کنند. کارگران ميتوانند و بايد پرچمدار مبارزه براى دمکراسى و اصلاحات اقتصادى و اجتماعى نيز باشند. اين اصلاحات هر چند جزئى است، اما مبارزه کارگران را تسهيل ميکند [ما ميتوانيم در اين چهارچوب نمونه‌هاى آزادى بيان، تشکل، برابرى زن و مرد، تسليح عمومى، جدايى مذهب از دولت، ٤٠ ساعت کار، بيمه بيکارى و غيره را تبليغ کنيم]. بعبارت ديگر کارگران قرار نيست تا زمانى که قدرت کافى براى وارد کردن ضربه نهايى به بورژوازى را در خود جمع نکرده‌اند، نظاره‌گر اوضاع و دنباله‌رو و سياهى‌لشگر اقشار ديگر باشند و صرفا به اعتراض از پايين و فشار از پايين بسنده کنند. کارگران ميتوانند و بايد پرچمدار مبارزاتى نيز بشوند که ضربات موضعى بر بورژوازى وارد ميسازد، حاکميت او را تضعيف ميکند، اصلاحاتى را بر خلاف ميل او به او تحميل ميکند. در واقع کنار کشيدن از اين مبارزه تاکتيکى به معناى دخالت نکردن در تعيين شرايط و اوضاع مناسب براى رشد جنبش پرولترى و زدن ضربه نهايى است.

٤- جمهورى انقلابى حکومتى است که کارگران آماده‌اند تا در اين مبارزه تاکتيکى و به کمک ديگر اقشار تحت ستم بوجود آورند. حکومتى که ناظر بر يک دوره اوجگيرى مبارزه طبقاتى خواهد بود. حکومتى که به کارگران امکان ميدهد تا نه فقط از پايين، بلکه از بالا و از طريق ارگانهاى قدرت دولتى نيز در سرنوشت خود دخالت کنند و موانع رشد بيشتر جنبش خود را بکوبند.

٥- واضح است که به اين ترتيب جمهورى انقلابى هدف سياسى نهايى ما نيست، بلکه يک ابزار دوره‌اى در مبارزه ما است. اين جمهورى حکومت يگانه و نهايت مطلوب کارگران نيست. اين حکومتى است که کمبود نيروى طبقه و اوضاع و احوال اجتماعى به کارگران تحميل ميکند. اين حکومتى است که اولا کارگران بر مبناى حداقل اهداف خود و نه اهداف سوسياليستى خود، ايجاد ميکنند و ثانيا، به همين اعتبار بخشهاى ديگرى از جامعه، که گرچه عليه بورژوازى معترض بوده و مبارزه کرده‌اند، اما هنوز مالکيت خصوصى بر وسائل توليد را مقدس ميانگارند، بعنوان شريک قدرت به کارگران تحميل شده‌اند. واضح است که مبارزه براى رهايى، حتى پس از تشکيل جمهورى انقلابى که کارگران در آن شريکند و حتى دست بالا را دارند، دقيقا بخاطر وجود اين شرکاى غير پرولتر و تمايلات غير سوسياليستى و حتى ضد سوسياليستى آنها، بايد تا استقرار حکومت يکپارچه کارگرى ادامه پيدا کند. جمهورى انقلابى ناظر به دوره‌اى است که در آن کارگران ضمن مساعد کردن اوضاع براى مبارزه هر چه گسترده‌تر و آزادانه‌تر خود، نيروى کافى براى پايان دادن به تمامى اَشکال قدرت بورژوازى را گرد ميآورند. و راه حکومت کارگرى به معناى اخص کلمه را باز ميکنند. ما حکومت کارگرى ميخواهيم اما حاضريم در جريان مبارزه براى دستيابى به اين حکومت، با آن اقشار ستمکشى در جامعه که دمکراسى وسيع و گسترده ميخواهند، بعنوان يک گام به پيش، يک جمهورى انقلابى تشکيل بدهيم.

٦- اما همين جمهورى، با همه عمر کوتاه و نقش معيّنى که در يک دوره از مبارزات کارگران دارد، پاسخگوى نيازهاى اقشار ستم کشيده جامعه خواهد بود. [ما ميتوانيم در اين چهارچوب مثال خواستهاى ملى، دمکراتيک و رفاهى را بزنيم و تمام بحث درباره محسنات جمهورى انقلابى و لزوم حمايت توده زحمتکش جامعه از آن را طرح کنيم]. اين جمهورى گوياى اهداف حداقل کارگران است، اما همين اهداف حداقل و همين جمهورى از تمامى ادعاهاى اصلاح‌طلبانه بورژواها و خرده بورژواها، در تأمين آزادى و اصلاحات اجتماعى فراتر ميرود. طبقه کارگر در عميق‌ترين اصلاحات ذينفع است و لذا در اين جمهورى در حرکت خود براى عملى کردن آنها پيگيرتر و قاطع‌تر از همه است. کارگران در اين جمهورى نشان خواهند داد که مدافعان راستين آزادى و رهايى‌اند، که کليد رهايى واقعى جامعه در دست آنهاست، و دقيقا از همين طريق است که نيروى عظيم مبارزه براى سوسياليسم را به دُور پرچم خود گِرد خواهند آورد.

واضح است که منظور من اين نيست که هر جا صحبت از تبليغ جمهورى انقلابى ميشود ما تمام اين مقدمات و تمام اين تصوير را عرضه کنيم. منظور من اين است که ما با توضيح فشرده اهداف اساسى خود جايگاه تاکتيکى-عملى جمهورى انقلابى را ذکر کنيم و آنگاه تمام نکات لازم در محسنات آن و خواص انقلابى آن را بشماريم و توده‌ها را به آن فرابخوانيم.

٣- "آزادى، برابرى، حکومت کارگرى"

ما بايد اين شعار را بدهيم. خيلى ساده براى اينکه درست است و تصوير عامه‌فهم و در عين حال علمى‌اى از هدف سوسياليستى ما بدست ميدهد. شخصا تصور ميکنم اين شعار قابليت توده‌گير شدن جدى‌اى در ميان کارگران نيز برخودار است.

اما ممکن است با توجه به ذهنيات موجود اين سؤال طرح شود که پس مسأله "جمهورى انقلابى" چه ميشود؟ آيا اين شعار سوسياليستى نيست؟ و با دمکراتيک دانستن انقلاب ناسازگار نيست؟

١- در مورد "انقلاب دمکراتيک" توجه رفقا را به مقاله بسوى سوسياليسم در نقد وحدت کمونيستى جلب ميکنم. ما "انقلاب" را "دمکراتيک" نميدانيم، مگر آنکه با انقلاب دمکراتيکى مواجه باشيم. ما انقلاب دمکراتيک را به مثابه تاکتيک اصولى و درست، با توجه به سير محتمل اوضاع، براى تحقق اهداف حداقل خود، در برنامه خود آورده‌ايم. ما مبارزه براى وجود مختلف بخش حداقل برنامه را به بهترين وجهى در مبارزه براى يک انقلاب دمکراتيک پيروزمند يک کاسه و متمرکز ميکنيم. اما انقلاب خودش به ما خواهد گفت که چيست. و ما اميدواريم، و ميکوشيم، که از همان اول با صداى بلند بما بگويد که سوسياليستى است.

٢- آيا اين يک شعار سوسياليستى نيست؟ چرا هست. ولى چه کسى گفته است که نبايد شعار سوسياليستى بدهيم؟! "زنده باد انترناسيوناليسم پرولترى" و "مرگ بر سرمايه" هم شعارهايى سوسياليستى‌اند و هيچ "مرحله‌بندى" تاکتيکى ما را تا بحال از طرح اين شعارها منع نکرده است.

٣- آيا اين با تبليغ جمهورى انقلابى در تناقض نيست. بنظر من نه. اگر جمهورى را درست تبليغ کنيم اين شعار شرط ضرورى و مکمل تبليغ جمهورى خواهد بود. و گرنه ما نه جمهورى انقلابى، بلکه انقلاب دمکراتيک نوين را تبليغ کرده‌ايم. اگر آدمهاى مرحله‌بندى شده‌اى بما بگويند که شما در آن واحد چگونه براى دو نوع حکومت تبليغ ميکنيد، پاسخ خواهيم داد زيرا داريم در آنِ واحد براى دو نوع حکومت مبارزه ميکنيم. حکومتى که فورا عملى و در عين حال ضرورى است و حکومتى که مال طبقه ماست و داريم براى برقراريش گردآورى قوا ميکنيم. جمهورى انقلابى حکومتى است که ما حاضريم در آن قدرت را شريک شويم. اين پاسخ عملى ما به بحران سياسى موجود جامعه است. اين پاسخ ما در شرايطى است که نيروى کافى براى استقرار حکومت طبقه خود (که همواره بايد شعارش را بدهيم) نداريم. اين حکومتى است، و در واقع ديگر رقيق‌ترين حکومتى است، که حاضريم با توجه به کمبود قواى فعلى خود و منافع توده‌هاى وسيع زحمتکشان و مصالح مبارزه طبقاتى مشروعيت آن را، و مبارزه تحت چهارچوب قانونيت آن را، بپذيريم. زيرا اين تنها حکومتى است - به غير حکومت خالص پرولترى - که رسما مبارزه طبقاتى پرولتاريا عليه بورژوازى، تسليح کارگران و قدرتهاى شوراهاى انقلابى آنان را مشروع و قانونى اعلام ميکند. از اين عقب‌تر نميآييم. اما حکومت کارگرى حکومتى است که ميخواهيم در يک بسيج قوا از هم‌اکنون و نيز در دل همين جمهورى بر سر کار بياوريم.

٤- آيا تبليغ اين نوع حکومت کارگران را گيج نميکند؟ ابدا. کارگران وحدت کمونيستى و سوسياليستهاى انقلابى و فدايى و حزب رنجبران نيستند. آنها منطق نزديک شدن به قدرت و تبليغ براى کسب کل قدرت در آنِ واحد را درک ميکنند. براى بسيارى بدون شک سؤال پيش ميآيد، اما تبليغات ما پاسخ اين سؤال را ميدهد. و سؤال به روزنه‌اى براى آموزش واقعى منافع طبقاتى تبديل ميشود. آنگاه هر کارگرى که سخن ما را شنيده باشد در خطاب به زحمتکشان غير پرولتر و در تبليغ خود عليه اوضاع موجود خواهد گفت ما براى تشکيل يک جمهورى انقلابى با نمايندگان ديگر اقشار ستم‌کشيده و طالب آزادى و دمکراسى آماده‌ايم. ما به دمکراسى، آزادى و حق برخوردارى همه از رفاه و امنيت اقتصادى و اجتماعى بيش از هر کس ديگرى معتقديم و بيش از هر کس ديگرى در آن ذينفعيم، آماده‌ايم تا در يک جمهورى انقلابى نيروى خود را براى تحميل اين اصلاحات به طبقات دارا بسيج کنيم. اما تنها قدرت يگانه خود ما، تنها برنامه حداکثر ما، نفس تقسيم جامعه به طبقات و ريشه نابرابرى، استثمار و ستم اجتماعى را بر خواهد چيد.

بنابراين حرفم را خلاصه ميکنم. ما بايد حکومت کارگرى خود را تبليغ کنيم. ما بايد جمهورى انقلابى را در متن واقعى خود و بدون توهّم‌پراکنى به راه نجاتى غير از سوسياليسم تبليغ کنيم و در عين حال آمادگى حزب خود را بعنوان يک نيروى سياسى براى تشکيل چنين دولتى اعلام نماييم، و بالأخره ما بايد شعار فوق را زير نشريه و در تبليغات خود طرح کنيم.

لازم به تأکيد نيست که آنچه گفتم ابدا ناقض ضرورت تبليغ فعال بر سر مسائل تاکتيک نيست (که هم‌اکنون هم احتمالا در حد مطلوب نيست) بلکه شرايط لازم حفظ هويت سوسياليستى در جريان اين تبليغات است.

نادر

٧ آبان ١٣٦٣


hekmat.public-archive.net #4042fa.html