Status             Fa   Ar   Tu   Ku   En   De   Sv   It   Fr   Sp  
Audio   دستنوشته

ملاحظاتى بر ملاحظات کميته خارج کشور به طرح دفتر سياسى


ص١: منظور از سازش با ميراث گذشته، سازش با کل ميراث گذشته نبوده است. اگر پذيرش ايده سازمان هواداران و تداوم اين امر تا امروز و يا محروم بودن ک.خ.ک از حق عضوگيرى، حتى پس از اعلام موجوديت ک.خ.ک، سازش با ميراث گذشته نيست، چيست؟

ص٢ و صفحات ديگر: مسأله کميّت اعضاى حزب در ت.خ.ک بنظر من بيش از حد مايه نگرانى است. يادآورى ميکنم که تعداد اعضاى ک.خ.ک در شرايط موجود (يعنى پس از ٨ عضوگيرى)، بيش از تعداد اعضاى گروه نبرد در راه آزادى طبقه کارگر، اتحاد مبارزه در راه آرمان طبقه کارگر، سازمان وحدت کمونيستى، چريکهاى فدايى خلق، (آرخا يا اشرف دهقانى هر کدام) و يا حتى بيشتر از تعداد اعضاى سچفخا (اگر نه در کل، بلکه در خارج کشور) و کمابيش معادل اعضاى جان بِدَر بُرده ا.م.ک در سال ١٣٦٣ است. آيا اگر اين تعداد عضو يک سازمان سياسى بعلاوه چيزى شبيه ٣-٤ برابر اين تعداد هوادار آن سازمان امروز در اروپا وجود پيدا بکند، قادر نيست (فورا) بخود يک آرايش منطقه‌اى مناسب بدهد؟ بنظر من ميتواند و موظف به اين کار است. آيا يک چنين جمعيتى از کادرها موظف نيست تا بلافاصله پس از انتخاب يک رهبرى (ک.خ.ک) اعضاى خود را در مناطق مختلف فعاليت خود مستقر کند و شکل هرمى بخود بدهد؟

ص٣: "شکل تشکيلاتى‌اى که د.س مدّ نظر قرار داده" ابدا تشکيل حوزه‌هاى سه نفرى تکميل در هر کشور نبوده است، صفحه ١١ طرح مشخصا شروع کار را با ١٤ عضو، در کشورهاى معيّن، ممکن ارزيابى کرده. هدايت انجمنها توسط مرکزى غير از حوزه کشورى همان کشور هم در طرح پيش‌بينى شده.

ص٤: در طرح د.س اين مسأله پيش‌بينى شده که تا تکميل ارگانهاى ستادى ک.خ.ک وظايف پروژه‌اى ميتواند توسط حوزه‌هاى کشورى (در کشورهايى که هواداران هم‌اکنون همان پروژه‌ها را انجام ميدهند) انجام شود. بنابراين اتفاقا اين طرح انسجام اين پروژه‌ها را جدى‌تر و عملى‌تر ميکند. ياد‌آورى ميکنم که حوزه کشورى ت.خ.ک ديگر يک ارگان "رهبرى" به معناى مجزا از کار "يدى" نيست. بلکه يک حوزه است که اعضاى آن ميتوانند و لازم است بخشى از وقت خود را در کنار ماشين چاپ، صندوق پست، ميز نشريه و... صَرف کنند.

ص٤: اختلاف اصلى من با ملاحظات رفقا در اينجاست. بنظر من رفقا مسأله انجمن هواداران بعنوان يک محمل و يک ابزار تکميلى براى وظايف حزبى را با انجمن به عنوان ظرف تفکيک ناپذير انجام اين وظايف مخدوش ميکنند.

بله، بنظر من حوزه‌هاى حزبى وظيفه دارند که مستقل از هواداران قادر به انجام وظايف پايه‌اى و روتين خود باشند. نفس توزيع نشريات، جمع‌آورى کمک مالى، دخالت در جلسات نيروهاى اپوزيسيون، تماس با طبقه کارگر کشور مربوطه و... کارهايى است که سلول حزبى در هر کشور بايد خود براى انجام آن دست بکار شود. انجمن هواداران اصولا در پروسه اين دست بکار شدن و به عنوان يکى از ابزارهاى انجام گسترده‌تر اين وظايف تشکيل ميشود. در تعريف رفقا، انجمن حوزه را از لحاظ تشکيلاتى در خود محاط ميکند. مثال بزنم. حزب روزنامه را براى حوزه ميفرستد، حوزه بايد خود مستقلا (بدون قاطى شدن هيچ هوادارى) بتواند اين نشريه را دريافت کند. حوزه بايد بتواند نشريه را بفروشد (حال بدون انجمن ١٠ عدد و با انجمن ١٠٠٠ عدد)، يعنى بايد با خريداران نشريه رابطه برقرار کند. حوزه بايد پولها را نزد خود، در صندوق حوزه جمع کند، بشمارد و خودش پست کند. حوزه بايد خودش و به نام خودش با بالا در تماس باشد. اتصال ک.خ.ک به حوزه نه از طريق انجمن و نه الزاما به کمک انجمنى يا هيچ هوادارى بايد بتواند صورت بگيرد. تا آنجا که انجمن مربوط ميشود حزب در آن کشور حضور دارد، يعنى چه؟ يعنى حوزه‌اى وجود دارد که نشريه دارد، اطلاع دارد، تاکتيکهاى جديد را ميداند، سخنران ميفرستد، نشريات را به کارگران پيشرو آن کشور ميدهد، و هوادار پيدا ميکند و به انجمن حواله ميدهد. حوزه خارج انجمن و به اعتبار خود (يعنى به اعتبار تشکل و انجام وظيفه خود) وجود دارد. مسأله امنيتى هم اگر موجب انجام دادن کار حزب از طريق شوراى کارخانه (طرفدار حزب) در تهران شد ميتواند در خارج هم موجب انجام شدن کار حزب از طريق انجمن بشود. اينکه عضو حوزه خود را با داشتن کارت عضويت انجمن توجيه ميکند يک مسأله است و اينکه ميان حوزه (در انجام وظايفش) نميتوان با انجمن مرز قطعى کشيد يک مسأله ديگر. بنظر من اتفاقا معنى اينکه وظايف حزب بايد توسط خود حزب قابل انجام باشد دقيقا همين است که اين جمله ميکويد. کيفيتا، ماهيتا، اين وظايف بايد توسط حوزه قابل انجام باشد، هيچ ک.خ.کافى نميتواند اين استدلال احتمالى را که نشريه حزب در فرانسه توزيع نشده چون در انجمن هوادار بحران افتاده بپذيرد. پس حوزه چکاره است؟

بنابراين اين فرمولاسيون هم که "کل فعاليت در هر کشور بايد تحت نام هواداران انجام گيرد" را کاملا نادرست ميدانم. کارگر فرانسوى در فرانسه بايد بتواند از عضو حزب و از خود حزب نشريه دريافت کند. بعلاوه از بعضى فعاليتها ابدا لازم نيست "تحت نام" کسى انجام بگيرد (مانند دريافت و شمارش نشريات، دادن اخبار مبارزات کارگرى به مرکز، کسب اطلاع از دعواهاى داخلى شوراى ملى مقاومت از طريق کشيدن زير زبان x و y و z، شناسايى مخفيانه حزب‌الله کشور مربوطه، انتخاب پيک از ميان اعضاى حوزه و...

اگر ک.خ.ک واقعا به معنى اين حرف که حزب کمونيست ايران يک تشکيلات مخفى است دقت کند فورا درمييابد که بخش اعظم فعاليتهاى حزب در هر کشور اساسا نميتواند و نبايد "تحت نام" يک انجمن علنى انجام شود و اتفاقا مسائل امنيتى چنين حکم ميکند که بخش اعظم امکانات، روابط و تماسهاى خود حزب در هر کشور نه تنها از کانال انجمن صورت نگيرد، بلکه از لحاظ فنى هم ابدا از طريق انجمن قابل رديابى نباشد. همه اينها يعنى "کل فعاليت" در هر کشور هيچ مناسبتى با مسأله انجمنها ندارد و ما دقيقا به همين دليل هم احتياج به حوزه‌هاى مخفى حزبى داريم که وظايف خاص حزبى خود را دارند و کاملا از اين لحاظ، يعنى از لحاظ انجام وظايف حزبى ميتوان "مرز قطعى" ميان آنها و انجمن کشيد. به هر حال تصويب اين "ملاحظه" ک.خ.ک، با اين فرمولاسيون، معادل نيمه کاره گذاشتن و خالى کردن طرح از محتواى آن خواهد بود.

ص٥: نميدانم تشکيل (حوزه حزبى) در انگلستان چرا مقدور نيست. آيا ما حتى ١-٢ عضو هم در انگلستان نميتوانيم داشته باشيم؟ اگر ميتوانيم درست اين است که حوزه حزبى انگلستان را هم در اولويت فورى قرار دهيم.

ص٦: ٤٥ روز از کى؟ آيا با اين فرصتى که بخودمان ميدهيم (در سازماندهى ٤٥-٥٠) هرگز کسى خواهد توانست کتابى تحت نام "١٠ روزى که دنيا را تکان داد" با شرکت حزب کمونيست ايران بنويسد؟ آيا اين يک خواست منطقى نيست که بخواهيم در دنيايى که کنگره‌هاى احزاب سياسى عظيم ٤-٥ روز طول ميکشد، انتخابات آمريکا و اعلام کابينه جديد انگلستان در چند روز تمام ميشود، جنگ مالويناس در ٤٥ روز شروع و انجام ميشود و خاتمه مييابد، ک.خ.ک طى يک هفته طرحى را تصويب و طى ٢ هفته آن را اجرا کند؟

در کل اين نکته را هم اضافه ميکنم که بنظر من ک.خ.ک زياده از حد در جزئيات از د.س اجازه گرفته است و ميگيرد. مسأله دستياران، اينکه کدام وظيفه اولويت دارد، اينکه ٥٠٠٠ فرانک خرج تلفن و پست خواهد شد (وقتى يک قلم کمک مالى در پيام بلشويک چند صد دلار است)، همه مسائلى است که ک.خ.ک ميتواند در گزارش پس از اقدام خود به آن اشاره کند. من شخصا اينکه ک.خ.ک منتظر رهنمودهاى بعدى د.س (براى اجراى طرح؟) است در شرايطى که تصميم گرفته طرحى را اجرا کند را هم زياد درست نميدانم. طرح معلوم است، ملاحظات ک.خ.ک معلوم است، اگر اين ملاحظات بنظر خود ک.خ.ک ناقض طرح است، جدل ميتواند ادامه پيدا کند، اگر نه، آنگاه بهتر است ک.خ.ک اقدام کند و سپس گزارش بدهد.

به اميد موفقيت ک.خ.ک در اسرع وقت
نادر، ٢٢ فوريه ١٩٨٥


hekmat.public-archive.net #4058fa.html